به قلم Bernadette McDonald
تاریخ نویس افسانه ای هیمالیا , الیزابت هاولی در 26 ژانویه 2017 و در سن 94 سالگی در کاتماندو از دنیا رفت . زندگی جالب توجه وی فصل های مختلفی داشت اما جامعه کوهنوردی الیزابت را بیشتر به عنوان یک مورخ صعودهای هیمالیا , از یاد نخواهد برد .
من برای اولین بار الیزابت را در آپارتمانش در کاتماندو و در سال 2004 ملاقات کردم . امیدوار بودم که بتوانم زندگی نامه او را بنویسم و یک برنامه 10 روزه برای مصاحبه با الیزابت در نظر گرفته بودم . او شکاک بود و من هم کمی عصبی . تقریبا همه کسانی که او را می شناختند به من هشدار دادند که او در مقابل افراد بی تجربه , صبر و شکیبایی ندارد . اصرار داشت خانم هاولی صدایش کنند و در مقابل هدایا بسیار قدردان بود . تحقیقاتم را انجام دادم و با مقداری نوشیدنی و شکلات برگشتم اما دیر کردم . " گم شده بودی ؟ نگران نباش , برای هر کسی ممکنه اتفاق بیوفته . " و این اولین کلماتی بود که از دهان او خارج شد .
جثه کوچک و نحیفی داشت اما در حین حال چشمان تیره اش برق می زند و نگاهش نافذ بود . من در خانم هاولی یک حس کنجکاوی ذاتی , یک هوشمندی به همراه عملکرد آگاهانه یافتم . بعد از حدود 30 دقیقه از صحبت کردن ما , او پیشنهاد کرد که می توانم الیزابت صدایش کنم .
کودکی خانم هاولی
خانم هاولی در املاک خانوادگی ورمونت
1923 در شیکاگو به دنیا آمده بود . از همان اوایل کودکی فعال و زرنگ بود . وقتی معلم دبیرستان از او پرسید که بعد از فارغ التحصیلی میخواهد چه کار کند , جواب داد که نظری ندارد اما در دل مطمئن بود که نمیخواهد معلم شود . در 1946 از دانشگاه میشیگان فارغ التحصیل شد . خودش را در تاریخ آمریکا و امور بین المللی غرق کرد و مجذوب فلسفه اجتماعی و معنای آزادی شد .
به عنوان یک پژوهشگر به استخدام مجله Fortune درآمد و کنجکاوی اش باعث شد تا از آپارتمانش در نیویورک دور شود . با صرفه جویی و پس انداز توانست سفرهایش را آغاز کند , سفرهایی که او را به سمت انگلستان و اروپای مرکزی کشاند , جایی که خرابکاری های ناشی از جنگ جهانی دوم را مشاهده کرد . با اورینت اکسپرس * به شهر Trieste ایتالیا رفت . با اعتماد به نفسی که به دست آورد توانست به مکان های دوردست سفر کند و با خبرنگارانی از بلگراد , مقدونیه, فنلاند , گرجستان , لهستان , مراکش , سودان , نپال و ژاپن ملاقات کند . باهوش و کنجکاو و تنها بود . همینطور با ایستادگی اش توانست با تعداد نامحدودی از انسان های قوی و توانگر ملاقات کند . نامه های هفتگی اش به مادرش سندی بر سفرهای اوست که می توان یک ماجراجویی و سفری عجیب را دنبال کرد .
در 1959 به کاتماندو رسید و قصد داشت تا چند هفته ای آنجا بماند اما هرگز به این مهم دست نیافت . طبق گفته های خودش : "من قصد ماندن نداشتم فقط نمیخواستم آنجا را ترک کنم . " برای الیزابت نپال دورافتاده و کمتر تحت تاثیر سایر کشورها قرار گرفته بود . از نظر او نپال جایی بود که می توانستی تغییرات دنیا را مشاهده کرد . او می خواست جزئی از این تجربه باشد .
**********
منبع اصلی مطلب :
*نخستین خط راهآهن موسوم به قطار سریعالسیر شرق (Orient Express) در چهارم اکتبر سال ۱۸۸۳ افتتاح شد. سرمایهگذار و مجری این قطار شرکت بلژیکی بینالمللی واگنهای تختخوابدار (Compagnie Internationale des Wagons-Lits (CIWL) بود. دو شهر مهم با نام اورینت عجین گشته که یکی از آنها لندن (نقطه شروع حرکت) و دیگری استانبول میباشد که این آخری نقطه پایانی این قطار تندرو میباشد .
الیزابت ,هاولی ,یک ,های ,خانم ,کند ,خانم هاولی ,که او ,او را ,که می ,بود که
درباره این سایت